نتایج جستجو برای عبارت :

باغ شازده

 
 
 
شازده کوچولو_آنتوان دوسنت اگزوپریاز کتاب هایی که نمی توان گفت برای چه کسی؟یا چه سنی؟این کتاب مناسب همه است.شازده کوچولو تلنگری بود که برای انسان بودن نباید کار خاصی کرد.بلکه باید کار های غیر متعارف را انجام ندهیم.شازده کوچولو برای من تلقی این بود که به بعضی چیزها نباید فکر کنیم.گاهی باید نیمه پر لیوان را دید. به قول #سهراب_سپهری "چشم ها را باید شست"شاید همه ما کلاه را دیدیم تا تصویر یک فیل در شکم ماربوآ.شازده کوچولو را دوست دارم چون فلسفه
ذهنمان مثل سقف حرم آقا رضا،آینه کاری بود.
خیالتان دَرِش منکسر شد :)
تمام وجودمان پر شد از شما.
شما بگو شازده،این طوری می توان خوابید؟
فی‌الواقع،ما به احترام بودنتان تا صبح پلک روی هم نمی‌گذاریم.
در حقیقت باید بگوییم "شما عاشق نیستید که بفهمید،شازده..."
 
ریحان‌نوشت:"شازده"وام‌گرفته‌ی@elfaaaw ست.
دانلود رایگان کتاب شازده حمام صوتی 
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود رایگان کتاب شازده حمام صوتی تمام جلدها کامل pdf30.selfa.ir › htmlبه وب سایت درسی آموزشی خوش آمدید مرجعی کامل از انواع مقالات پی دی اف داکیومنت برنامه و..... دانلود رایگان کتاب شازده حمام صوتی تمام جلدها کامل pdf دسته بدی فایل ...
دانلود پادکست خاطرات شازده حمام اثر فرناز حیدری - فیدیبوfidibo.com › کانال‌های پادکست › دیجی کالا مگ 
شازده شاعرمان" امید خوان رو عرض میکنم"طبع جالبی دارد،شعر میسراید برای خودش ،بچه خوبی است ،انشالله آدم خوبی هم باشد :).
گاهی هم ما کمکی میکنیم و تک مصرعی میگیم،شازده هم عنایت میکنند و رویش شعر می سرایند.
چندی پیش در پاسی از شب با شازده در گفت و گو بودیم که امر کرد مصرعی بگو تا شعری بسراییم،ما هم به امر شازده بر خود فشار آوردیم کلماتی سرهم کردیم؛شازده هم لطف فرمودند و کاملش کردند.

زیبا نگاه، معنا صدا، دنیا خدایم آفرید
دستی نهادم بر لب‌ش، یک لحظ
یکی از شاعرانه ترین تعبیرها رو از مرگ شازده کوچولوی اگزوپری داره که فکر میکنه قراره جای دیگه ای بره و اونجا به بدنش نیازی نداره( وقتی مار قراره نیشش بزنه) شازده کوچولو هم تعلقات زیبای زمینی داره؛ بائوباب ها که روزه گی های ملال آورن شاید و گلش و روباهی که برای ترک تنهایی اهلیش میکنه تا دوستش باشه اما در نهایت به جای دیگه ای سفر میکنه.
دانلود اهنگ نشد بشم اون شازده اون مرد (شروین حاجی پور) کامل با کیفیت 320
دانلود اهنگ نشد بشم اون شازده اون مرد
دانلود اهنگ نشد بشم اون شازده اون مرد
rtshb دانلود آهنگ تو اگه بی من بهتری ترجیح میدم بری. ───┤ ♩♬♫♪♭ ├───. قسمتی از متن ترانه : نشد بشم اون شازده اون. مرد که یه روز میاد با یه اسب قشنگ
دانلود آهنگ شروین به نام شاید بهشت - یاس موزیکMay 12, 2019 - نشد بشم اون شازده اون مرد که یه روز میاد با یه اسب قشنگ میبرتت از این شهر سرد نشد که ماه بتابه رو م
شازده احتجاب
نوشته هوشنگ گلشیری
 
من اعتراف میکنم که تا امروز از شناختن هوشنگ گلشیری محروم بودم. شازده احتجاب روایتی بود که با آن توانستم بوف کور صادق هدایت را به درستی بشناسم. جریان سیال ذهن نویسنده آدم را به دیوانگی میکشاند.
من از این پس صدای هوشنگ گلشیری و شازده اش را از در و دیوار دانشگاه اصفهان خواهم شنید.
 
قیمتش به چاپ امسال ۱۳ تومان است. پول یک لیوان ذرت مکزیکی است که بروید با عشقتان شریکی نوش جان کنید. (البته به مناسبت ولنتاین) 
The Little Prince 2015,x265 HEVC,حجم کم,دانلود The Little Prince 2015 1080p,دانلود انیمیشن The Little Prince 2015,دانلود انیمیشن شازده کوچولو The Little Prince 2015,دانلود دوبله فارسی The Little Prince 2015,دانلود رایگان,دانلود زیرنویس فارسی انیمیشن The Little Prince 2015,دانلود فیلم با دوبله فارسی,دانلود کارتون شازده کوچولو 2015,دانلود مستقیم The Little Prince 2015 720p,شازده کوچولو,
ادامه مطلب
شازده شاعرمان" امید خان رو عرض میکنم"طبع جالبی دارد،شعر میسراید برای خودش ،بچه خوبی است ،انشالله آدم خوبی هم باشد :).
گاهی هم ما کمکی میکنیم و تک مصرعی میگیم،شازده هم عنایت میکنند و رویش شعر می سرایند.
چندی پیش در پاسی از شب با شازده در گفت و گو بودیم که امر کرد مصرعی بگو تا شعری بسراییم،ما هم به امر شازده بر خود فشار آوردیم کلماتی سرهم کردیم؛شازده هم لطف فرمودند و کاملش کردند.
زیبا نگاه، معنا صدا، دنیا خدایم آفرید
دستی نهادم بر لب‌ش، یک لحظه
سوم ابتدایی بودم که با بلاگفا شروع کردم. کنار دایی‌ام، با هم‌دیگه وبلاگ ساختیم. تحت تاثیر رمان شازده کوچولو که همون سال دایی‌ام برام خریده بود، و به پیشنهاد خودش، اسم وبلاگ رو یه چیزی شبیه به شازده کوچولو در سیاره انتخاب کرده بودم. به گمونم هیجان اولین وبلاگ رو داشتن و جایی که توش حرف بزنم (یه چیزی رو اعتراف بکنم، من از نه ماهگی به حرف اومدم. چون که حرف نزده زیاد داشتم و می‌ترسیدم عمرم برای گفتن همه‌اش کفاف نده) باعث شد که رمزش رو گم بکنم. ول
سوم ابتدایی بودم که با بلاگفا شروع کردم. اولین وبلاگم رو من و دایی‌، با هم دیگه ساختیم. تحت تاثیر رمان شازده کوچولو که همون سال دایی‌ام برام خریده بود، و به پیشنهاد خودش، اسم وبلاگ رو یه چیزی شبیه به شازده کوچولو در سیاره انتخاب کرده بودم. به گمونم هیجان اولین وبلاگ رو داشتن و جایی که توش حرف بزنم (یه چیزی رو اعتراف بکنم، من از نه ماهگی به حرف اومدم. چون که حرف نزده زیاد داشتم و می‌ترسیدم عمرم برای گفتن همه‌اش کفاف نده :دی ) باعث شد که رمزش رو
شازده کوچولو به سیاره‌ی دوم رفت. آنجا فقط یک پادشاهِ تنها زندگی می‌کرد؛
بعد از ملاقاتی کوتاه، شازده کوچولو خواست که سیاره را ترک کند. اما فرمانروا که دلش می‌خواست او را نگه دارد گفت «نرو، تو را وزیر دادگستری می‌کنیم!»
شازده کوچولو گفت «اینجا کسی نیست که من او را محاکمه کنم»
فروانروا گفت «خب، خودت را محاکمه کن! این سخت‌ترین کار دنیاست... اینکه بتونی درباره‌ی خودت قضاوت درستی داشته باشی و عادلانه خودت رو محاکمه کنی...»
 
-----------------------------
خلاصه کتاب:
در ۱۹۴۳ شاهکار سنت‌اگزوپری به نام شازده کوچولو  انتشار یافت که حوادث شگفت‌آنگیز آن با نکته‌های دقیق و عمیق روانی همراه است. شازده کوچولو یکی از مهم‌ترین آثار اگزوپری به شمار می‌رود که در قرن اخیر سوّمین کتاب پرخواننده جهان است. این اثر از حادثه‌ای واقعی مایه گرفته که در دل شن‌های صحرای موریتانی برای سنت اگزوپری روی داده است.
ادامه مطلب
خلاصه کتاب:
در ۱۹۴۳ شاهکار سنت‌اگزوپری به نام شازده کوچولو  انتشار یافت که حوادث شگفت‌آنگیز آن با نکته‌های دقیق و عمیق روانی همراه است. شازده کوچولو یکی از مهم‌ترین آثار اگزوپری به شمار می‌رود که در قرن اخیر سوّمین کتاب پرخواننده جهان است. این اثر از حادثه‌ای واقعی مایه گرفته که در دل شن‌های صحرای موریتانی برای سنت اگزوپری روی داده است.
ادامه مطلب
شازده جمعه ها کلاس خصوصی موسیقی میره و مربیش انقدر بهش لطف داره که شنبه ها هم گفته بیاد کلاس عمومی که تو جو شاد بچه ها باشه. بچه های کلاس عمومی ترم سوم هستن و شازده فقط سه جلسه رفته منتها وسط تمریناتش نت های کلاس گروهی رو هم استادش یاد میده که تو جمع بچه ها بزنه. دیروز تو کلاس خصوصی بهم میگفت شازده خیلی استعداد داره و گیراییش نسبت به بچه هایی که تا حالا باهاش کلاس داشتن بهتره و خیلی خوب پیشرفت کرده و با همین سه جلسه به سطح کلاس گروهی رسیده و گفت
هیچ محیط خصوصیی بجز داخل مغز خودش وجود نداره.
توو کشیدن حصار دور خودش به مشکل خورده.
نه اتاق خصوصی نه دفتر خصوصی نه چت خصوصی با کسی و نه حتی کس قابل اعتمادی برای درددل و زدن حرفای بی اساس بدون اینکه مجبور باشه توضیح اضافه تری بده.بدون اینکه مجبور باشه شنونده ی درد دلاشو درباره حق به جانب بودنش یا نبودنش قانع کنه.هیچ شنونده ای وجود نداره،همه یا قاضین یا وکیل... چشم ها همه جا هستن. دست هرکس یکی یه ذره بین هست.همه آماده ی برخوردن...برخورد یه جمله،ی
کجایی شازده کوچولو؟ گلت را تنها و بی‌پناه رها کردی توی این سیاره‌‌ی رنج و کجا رفتی؟ اینجا شب‌ها سرد می‌شود و من بدون تو برای تحملش خیلی کم‌طاقتم. دلم برایت تنگ شده؛ خیلی زیاد... ولی حواسم هست که خودم گفتم برو. گل مغرور و خودخواهی بودم. تا وقتی بودی هم حسابی بهانه آوردم. هیچی نداشتم ولی باز قیافه ‌گرفتم. گفتم "دست‌دست نکن دیگر. این کارت خلق آدم را تنگ می‌کند. حالا که تصمیم گرفته‌ای بروی برو دیگر!" و این را گفتم چون که نمی‌خواستم تو اشکم را ب
شازده کوچولو
این کتاب با زبان ساده و آمیانه مفاهیم فلسفی و جالبی رابیان می کندوبا روند داستانی خود خواننده را کنجکاو تر می کند.
بخشی از کتاب :
روباه گفت: هیچ چیز را تا اهلی نکنند نمی‌توان شناخت. آدم‌ها دیگر وقت شناخت هیچ چیز را ندارند. آنها چیزهای ساخته و پرداخته از دکان می‌خرند، اما چون کاسبی نیست که دوست بفروشد آدم‌ها بی دوست مانده‌اند. تو اگر دوست می‌خواهی مرا اهلی کن!شازده کوچولو پرسید: برای این کار چه باید کرد؟
ادامه مطلب
روباه مدتی به شازده کوچولو نگاه کرد و گفت: خواهش می کنم بیا و مرا اهلی کن! شازده کوچولو گفت: دلم می خواهد، ولی خیلی وقت ندارم. باید دوستانی پیدا کنم و بسیار چیزها هست که باید بشناسم. روباه گفت: فقط چیزهایی را که اهلی کنی می توانی بشناسی. آدمها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند. همه چیزها را ساخته و آماده از فروشنده ها می خرند. ولی چون کسی نیست که دوست بفروشد آدمها دیگر دوستی ندارند. تو اگر دوست می خواهی مرا اهلی کن! شازده کوچولو گفت: چه کار باید بک
دانلود رایگان کتاب شازده حمام صوتی تمام جلدها کامل
معرفی کتاب:(شازده حمام)3جلد شازده حمام ، داستان خاطرات شیرین و خواندنی دوران کودکی حسین پاپلی یزدی در محله ای فقیرنشین در شهر یزد است .(شازده حمام) ااو درر ااین کتااب گوشه اای ااز ااوضاع ااجتماعی شهرر یزد راا درر دهه هاای 1330 توصیف می کند. پاپلی دانش آموخته ی جغرافیا در ایران و ...
دریافت فایل
دلم میخواد یکیو بگیرم بزنم
اینقدر بزنم اینقد بزنم اینقد بزنم که گریم بگیره
که این بغض لعنتی بزنه بیرون راحت شم
دلم میخواست الان یه ستاره بودم تو تیکه از کائنات و رفتن یه پسر بچه با مو های طلائی به سمت کره زمین رو نگاه میکردم و بهش میگفتم شازده کوچولو لبخندِ عشقت به زمین نبر.بهش بگم که زمین درد مشترک ما شد،چون نغمه نبودیم که بخوانیم هم را و صدا نبودیم که شنیده شویم .بگویم مشکل ان بود که من با او حرف زدم ،در حالی که ستاره بودم و باید با کهکشان سخن
شازده دوره بلز موسیقی رو که تموم کرد یه جشن گرفتن و قرار بود با بقیه بچه ها که تو سازهای مختلف از همون اموزشگاه فارغ میشدن کنسرت داشته باشن. چند جلسه تمرین گروهی داشتن که شازده ما حالش بد بود بابت آنفولانزا ولی تمرینا رو شرکت کرد. سه تا آهنگ گروهی زدن و یه تک نوازی داشت و آخر سر هم یه لوح تقدیر گرفت که اولین لوحش بود. خب الان که نوشتم یادم اومد که چهارمین بود. شازده و فسقلی کلاس های لگو رو هم میرن و الان ترم چهارم هستن و برای سه ترم قبلی سه تا لوح
شازده کوچولو یا شهریار کوچولو یا شاهزاده کوچولو (به فرانسوی: Le Petit Prince) داستانی اثر آنتوان دو سنت اگزوپری است که نخستین بار در سپتامبر سال ۱۹۴۳ در نیویورک منتشر شد.
این کتاب به بیش از ۳۰۰ زبان و گویش ترجمه شده و با فروش بیش از ۲۰۰ میلیون نسخه، یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های تاریخ محسوب می‌شود. کتاب شازده کوچولو «خوانده شده‌ترین» و «ترجمه شده‌ترین» کتاب فرانسوی‌زبان جهان است و به عنوان بهترین کتاب قرن ۲۰ در فرانسه انتخاب شده‌است. از ا
امروز یکهو چشمم به سن‌ اتاق افتاد‌.
بار قبل که اینقدر از روزهای بودنش گذشته بود چقدر حرف به در و دیوارش چسبانده بودم.
چقدر عوض شده ام.و ساکت.و تودار.آنقدر که دیگر نمیدانم باید خودم را درونگرا بدانم یا برونگرا.
البته نَقل حرف نداشتن نیست.نقل صدا نداشتن است.نشان به آن نشان که من بی شمار‌حرف به دیوار این اتاق چسبانده ام،اما در ذهنم.بی هیچ صدایی.با هزار نفر حرف زدم؛گله کردم،درددل کردم،دعوا کردم،غر زدم،قربان صدقه رفتم،مباحثه کردم،متلک گفتم.اما
 
 
اگر حتی علاقه مند به کتاب هم نباشید ممکن است این سوال برای شما ایجاد شود که چرا کتابی می تواند تا این حد محبوب باشد؟ در واقع شازده کوچولو نمونه واقعی از چنین کتاب است، موضوعی که آنتوان سنت اگزوپری توانست با آن دنیای فلسفه و بیان آن به زبان ساده را دگرگون سازد، شاهزاده کوچولو همان چیزی است که شما به عنوان اولین تجربه خواندن یک کتاب بلند نیاز دارید و می تواند برای شما جذابیت های بسیاری داشته باشد.
ادامه مطلب
 #شازده_احتجاب به قلم #هوشنگ_گلشیری که به شیوه ی #جریان_سیال_ذهن نوشته شده ست رو خوش اقبال ترین کتاب #گلشیری می دونن. فیلمی هم به همین نام توسط #بهمن_فرمان_آرا ساخته شده. این کتاب رو با آثار #همینگوی هم‌سنگ و هم‌ارزش می دونن..نظر من:#داستان_نویسی اصلا کار آسونی نیست. مثلا در مورد همین #کتاب می گن #گلشیری تمام آثار مربوط به دوره ی #قاجار رو خونده و همه ی #موزه های مربوط به دوران #قاجار رو بازدید کرده. بهش می گن #زیستن_در_نزیسته_ها که #نویسنده باید انجا
دانلود کتاب صوتی شازده احتجاب اثر هوشنگ گلشیری
فرمت فایل ها: mp3 تعداد فایل ها: 15 حجم کل فایل ها: 165 مگابایت مدت زمان پخش: 2 ساعت و 50 دقیقه نویسنده: هوشنگ گلشیری انتشارات: نیلوفر توضیحات: هوشنگ گلشیری بی zwnj;تردید در زمره بارزترین چهره zwnj;های داستان zwnj;نویسی ایران در قرن بیستم است که رمان برجسته شازده احتجاب ...
دریافت فایل
شازده کوچولو یا شهریار کوچولو یا شاهزاده کوچولو (به فرانسوی: Le Petit Prince) داستانی اثر آنتوان دو سنت اگزوپری است که نخستین بار در سپتامبر سال ۱۹۴۳ در نیویورک منتشر شد.
این کتاب به بیش از ۳۰۰ زبان و گویش ترجمه شده و با فروش بیش از ۲۰۰ میلیون نسخه، یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های تاریخ محسوب می‌شود. کتاب شازده کوچولو «خوانده شده‌ترین» و «ترجمه شده‌ترین» کتاب فرانسوی‌زبان جهان است و به عنوان بهترین کتاب قرن ۲۰ در فرانسه انتخاب شده‌است. از ا
 
سلام دوستان عزیز همان طور که مشاهده می کنید امروز می خوام یه کتاب پر طرفدار رو به شما معرقی کنم 
شازده کوچولو این کتاب خیلی طرفدار در سراسر جهان داره و افراد زیادی از جمله کودکان ره به خودش مجذوب کرده است
امید وارم از خوندن این کتاب لذت ببرید برای دانلود به ادامه مراجعه کنید
ادامه مطلب
 
خاطرات شازده حمام»، بخشی از خاطرات دوران کودکی، نوجوانی و جوانی محمدحسین پاپلی‌یزدی در محله‌ای فقیرنشین در شهر قدیمی و کویری یزد است که در سال 1327 خورشیدی در این شهر به دنیا آمده و دوران کودکی و نوجوانی را در آنجا به سر برده است. پاپلی که دانش‌آموخته‌ جغرافیا در ایران و استاد مدعو دانشگاه سوربن است و در تحقیقاتش بر توسعه‌ روستایی تمرکز داشته، در جلد اول «شازده حمام» ضمن روایت خود از ماجراهای کودکی‌اش، توجه خواننده‌ را به پدیده‌ باستا
امشب برای اولین بار تنها نشستم پشت فرمون. قبلش شدید استرس دلشتم ولی بعد خدا رو شکر آروم بودم، با وجود گریه‌های بی‌پایان شازده‌پسر، بارونی بودن هوا و برف‌پاک‌کنی که با هر بار استفاده تا چندین ثانیه هیچی نمی‌دیدم.
تجربه خوبی بود، با این که وقتی رسیدم احساس کردم انرژیم به صفر رسیده!
فردا روز سختی‌رو در پیش دارم..
اسم‌ش هست "چِهِلُم" اما من میدونم نیست!
نمیدونم چرا تاریخش رو جلو انداختن ، راستش من از کاره بزرگ‌تر ها سر در نمیارم.
اونا واقعن عجیبن!..
کیا کتاب شازده کوچولو رو خوندن؟ 
اگه اون کتابو خوندی،حتما می‌فهمی چی میگم!:)
ادامه مطلب
سلام شازده! ببخشید که کلی دیر سر میزنم
باورت نمیشه اگه بگم دو هفته اس بالای ۱۰ تا ددلاین داشتم هی تحویل میدم یه دونه جدید ظاهر میشه:/ البته راستشو بخوای از دو روز پیش دیگه خسته شدم سه تا ددلاینو تا الان از دست دادم=) آز شبکه و موبایل و امشبم احتمالا سیگنال... دیگه سیگنال حقیقتا تنها درسی بود که همه چیشو تحویل داده بودم که اونم امشب نمیدم.البته خب می ارزه به اینکه با مامان باهم سریال ببینیم=) دلم میخواد یکمی با مامان خوش بگذرونیم...
در مورد اوضاع، خ
شازده کوچولو یکی از پرفروش ترین کتاب های جهان است که بیش از 200 میلیون نسخه فروش داشته و به بیش از 280 زبان ترجمه شده.
داستان کتاب در مورد یک خلبان هست که هواپیمای او به علت نقص فنی او را وادار به فرود در صحرا می کند. خلبان در آنجا پسر کوچکی را می بیند که می گوید از سیارک دوری آمده است و با خلبان در مورد سیارک خود و افرادی که در حین سفر به زمین ملاقات کرده صحبت می کند.
در ادامه می توانید این کتاب را به صورت رایگان در فایل PDF دانلود کنید.
ادامه مطلب
خلاصه داستان شازده کوچولو نوشتۀ آنتوان سنت اگزوپری به این شرح است:
کتاب شازده‌کوچولو از زبان خلبانی روایت می‌شود که هواپیمایش در یکی از صحراهای دوردست آفریقا خراب شده است و آن‌جا با موجود کوچک عجیبی آشنا می‌شود: شازده‌کوچولو. که از سیاره‌ای دوردست به زمین آمده است. شازده‌کوچولو بسیار کنجکاو و دوست‌داشتنی است و در ضمن این‌که سؤالاتش را از خلبان می‌پرسد و با او حرف می‌زند، ماجرای سفرش را نیز برای او تعریف می‌کند:
او از سیارۀ بسیار کوچ
روباه گفت: سلام!شازده کوچولو سربرگرداند و کسی را ندید ولی مودبانه جواب سلام داد.صدا گفت: من اینجا هستم ،زیر درخت سیب...
شازده کوچولو گفت: تو کی هستی ؟ عجب خوشگلی؟ بیا با من بازی کن. نمیدانی چقدر دلم گرفته..روباه گفت : من نمی توانم با تو بازی کنم. مرا اهلی نکرده اند.شازده کوچولو آهی کشید و گفت : ببخش! اما پس از کمی تامل پرسید: اهلی کردن یعنی چی؟روباه گفت : تو اهل اینجا نیستی. پی چی می گردی؟شازده کوچولو گفت: من پی آدم ها می گردم. اهلی کردن یعنی چی؟روباه
بعد کنکور کلی برنامه داشتم....که به لطف دانشگاه هیچکدوم عملی نشد
سمیه نیا دانشگاه....
بیای دانشگاه اسکول میشی....علاف میشی....
سمیه بیای دانشگاه فقط باید پاس کنی...هیچی رو نمیتونی تجربه کنی...
سمیه....برووووو.. برو پی زندگیت
شنبه دانشگاه مسابقه ی کتابخونیه...کتاب شازده کوچولو....دعا کنین برنده شم
بعلهههع
من فکر میکنم هر کدوم‌ از ما درونمون حداقل یکی از شخصیت‌های قصه‌های معروف رو داریم! مثلا کیه که از قصه‌ی شازده کوچولو خوشش نیاد؟ میدونی چرا اینقدر دوسش داریم؟ شاید چون هممون عمیقا میدونیم توی این سیاره تنهاییم. همه درونشون با این تنهایی آشنا هستن و تلاش میکنن وزنش رو بندازن رو دوش یه گل لاغر مردنی و عمیقاً غم چهل و سه بار تماشا کردن غروب رو میفهمن!


ادامه مطلب
2422 - «مهدی خلجی» عضو اندیشکده ضدایرانی واشینگتون، طی مقاله‌ای با بیان اینکه دولت آمریکا نباید امیدی به اپوزیسیون خارج‌نشین داشته باشد، گفت: “رضا پهلوی فردی بی‌کفایت است. او در گردآوردن اپوزیسیون زیر چتری واحد و جلب حمایت اقشار مختلف ضدانقلاب، شکست خورده است”منبع: www.yon.ir/mzdr85
دانلود فایل اصلی
سلام شازده! میخوام مرد و مردونه یکمی خلوت کنم با خودم میخوام یکمی فکر کنم...شازده باورت میشه دلم واسه زندگی خوشبینانه ی قبلیم تنگ شده؟ آره تنگ شده! میخوام تلاش کنم یکمی دور شم نه به خاطر اینکه کسی اذیتم کرده. نه! اتفاقا خیلیم حالم خوبه با مامان سریال دیدیم با بابا حرف زدیم با پریسا همش مسخره بازی درمیارم...تنها کسی که ازش عصبانیم خودمم... خود خرم...چونکه هنوزم تورو چک میکنم چونکه زیادی حرفای الکی میزنم چونکه درس نمیخونم و هر کاری میکنم که به آیند
 
آنتوان دو سنت ـ اگزوپری (۱۹۰۰-۱۹۴۴)، نویسنده و خلبان فرانسوی، حدود هشتاد سال پیش داستان مکاشفه‌ای را که در صحرای افریقا برایش اتفاق افتاده بود نوشت و نام اثرش را Le Petit Prince (شازده کوچولو) گذاشت. اگزوپری ۴۴ سال زیست و در سانحه هوایی کشته شد. زبان اصلی رمان اگزوپری فرانسه است. او رمانش را اولین بار در امریکا منتشر کرد.
شازده کوچولو از بهترین کتاب‌های قرن بیستم محسوب می‌شود. این رمان به بیش از ۲۵۰ زبان دنیا ترجمه شده و خوشبختانه بارها مترجمان ا
فاصله زمانی جغرافیای من و جایی که قراره خونه بعدیم باشه جوریه که وقتی اونا وسط خواب نازن ما خسته از کار برگشتیم. من استرس ساعات باقی مانده رو دارم و اون تو خواب نازه. حرفای بینمون میتونه زندگی منو از این رو به اون رو کنه ولی برای اون شاید فرقی نداشته باشه. همشم ته دلم میگم اگه بشه خوب میشه و حس میکنم بعدش چه راحتم. لحظه موعد میرسه و حرفاش همونی میشه که قراره زندگی من رو از این رو به اون رو کنه. دو سه تا جیغ خوشحالی میکشم و تموم میشه و وجودم پر از ا
شب دیر رسیدیم خونه و بی توجه به آلارم گوشی صبح گرفتم خوابیدم. فسقل رو بهونه کردم که شب دیر خوابیده و الان نمی تونه بیدار شه. تو این حال خوشم واسه بیشتر خوابیدن آقا شازده اومد بالای سرم که صبحه و پاشو بریم مهد. یک ور وجودم خواست غر بزنه که اه آسایش نداری از دست این بچه ها و اون طرف وجودم گفت هزاران هزار بار این اتفاق برای تو افتاده مثلا پارسال فلان روز و اصلن جزییات اون روز یادت نیست که چقدر خسته بودی و چقدر دلت میخواست بخوابی و وقتی نخوابیدی چه ح
سلام شازده! عیدت مبارک
من شب قبل سال تحویل کلی تو دفترم برات نوشتم و راستش بخشیدمت حتی، واسه اینکه انگاری دیگه نمیشناسمت برای اینکه شاید..نمیدونم بیا حرفای خوبتری بزنیم.
تو این سال جدید من میخوام به خودم قول بدم که مراقب خودم باشم. مراقب همه ی روزایی که حس خوبی ندارم و مراقب همه ی آدمای با حس بد...و همینو اگه بتونم مراقبش باشم خیلیم خوب میشه.
یه حرکت انتحاری زدم و بدون اینکه با کسی مشورت کنم اسممو دادم برم کمک کروناییا..راستش هنوز خودمم نمیدونم
روباه به شازده کوچولو گفته بودش اگه منو اهلی کنی، هربار با دیدن گندم‌زار یاد موهای طلایی تو میفتم و دلم تنگ میشه...
این اپلیکیشن ادابازی این روزا خیلی پیام میده. مثلا میگه بیا بازی! دلمون برات تنگ شده یه سری بهمون بزن و از این حرفا! هربار منو یاد گلستان و حیاط تاریک مدرسه میندازه. اونجا که از شرجی هوا کلافه بودم و هی غر میزدم و آی غر میزدم :) اونجا که خستگی، جرقه شیطونیامو روشن میکرد، اونجا که تو خودتو می‌رسوندی و میخواستی با ادابازی هم که شده خ
۲۶۸۲ - «شهرام همایون» سلطنت‌طلب مقیم آمریکا، با اذعان به ارتباط نزدیکان «ربع پهلوی» با سران رژیم سعودی، گفت: “پشت برگزاری کنسرت‌های اخیر خواننده‌های لس‌آنجلسی در عربستان (که با دستور و در تلویزیون ولیعهد سعودی برگزار شد) «شهریار آهی» از نزدیکان شاهزاده است ... عربستان سعودی، اپوزیسیون جمهوری‌اسلامی را خریده است...”منبع: www.tiny.cc/mzdr122
دانلود فایل اصلی
دو الی سه روز دیگه قراره برم برای مصاحبه و در حال آماده شدن و انتخاب لباس ها و این موارد هستم.
 
موهام رو هم کوتاه نکردم . عکس هم نگرفتم و دیپلمم رو هم باید بگیرم از مدرسه.
 
فقط نمیدونم وقتی بپرسه آخرین کتابی که خوندی چی بود ؟ بگم شازده کوچولو که مربوط به 5 سال پیش هست اشکال داره یا نه .
البته کتاب الکترونیکی هم حساب کنیم یک رمان دو سال پیش خوندم که البته قشنگ بود ولی خب باز هم خیلی قدیمی هست .
 
خیلی میترسم
من اطلاعاتم خیلی کمه . خصوصا شرایط اجتماع
نوری کسرایی درگذشت
این بازیگر اولین‌بار با فیلم «پنجره» ساخته زنده‌یاد جلال مقدم به سال ۱۳۴۹ پا به عرصه سینما گذاشت و در کمتر از یک دهه فعالیت تا سال ۱۳۵۷ در نوزده فیلم به ایفای نقش پرداخت که آثار مهم سینمای موج نوی ایران مانند تنگنا و تنگسیر از ساخته‌های امیر نادری،  شازده احتجاب ساختهٔ بهمن فرمان‌آرا از جمله این آثار است.نوری کسرایی شنبه ۲۱ دی‌ماه ۱۳۹۸ در خانه خود در تهران درگذشت و پیکر بی‌جان این هنرمند فقید دو روز بعد توسط پلیس و آت
2463 - «علی جوانمردی» اپوزیسیون فراری و
خبرنگار شبکه دولتی «صدای آمریکا»، تلویحانه با اذعان به اینکه «ربع پهلوی»
صلاحیت، شایستگی و توانایی رهبری مخالفان جمهوری‌اسلامی را ندارد، گفت:
“شخصیت او طوری است که نمی‌خواهد و نمی‌تواند رهبری کند، چون اینطور ساخته
نشده. باید واقعیت را بپذیریم.”منبع: yon.ir/mzdr113
دانلود فایل اصلی
باور نمیکنی اگه بگم فقط ۴ ثانیه با کلاسی که الان شروع میشه و ۲۰ دیقه با دیدن آدمایی که دوسشون دارم فاصله دارم حتی باور نمیکنی اگه بگم نمیدونم از کی واحد اندازه گیری فاصله برام ثانیه ها شدن نه کیلومترا...با همه ی اینا نشستم توی سالن مطالعه و فک میکنم کاش میشد انقد بزنم عقب تا اول ترم پیش و بعد هیچ وقت سراغت نیام...اما میدونی شازده! از هیچ کدوم پشیمون نیستم از بلاتکلیفیم بدم میاد. از اینکه لج کردم و با همه ی کششی که برای دیدنت داشتم خودمو قایم کردم.
روز جهانی دوستی یادی هم بکنیم از اون بزرگواران که در قالب دوست من دوست داره با دوست تو دوست بشه ، دوست داری با دوست من که که دوست داره با دوست تو دوست بشه، دوست بشی ! اومدن جلو... بعد نگو اون زیر میرا یه هدفای دیگه داشتن. از جنس آستین بالا زدن واسه شازده پسرشون. بعد چون از نه شنیدن هراسان بودند واسطه بدبخت رو پاس میدادن سمت ما خودشون مشغول جا باز کردن تو دل ما بودند. بعد ما به واسطه که گفتیم نه، دیگه رویی ازشون ندیدیم! یه جوری نیست شدند که انگار هیچ
همیشه که نباید با کیمیاگر و شازده کوچولو به سال‌های نوجوانی‌ات برگردی. حتی هیچ نسخه‌ای هم برای اینکه مجبوری مدام چارتار و شجریان گوش بدهی وجود ندارد. گاهی خیلی اتفاقی بین تدتاک‌های آفر یو.تیو.ب یک "بگو منو کم داری بگو" تو را تا روزهایی که هنوز دانش‌آموز ریاضی‌فیزیک بودن ابهت داشت و می‌توانستید گرد هم جمع شوید و بخوانید "نمره بیست کلاسو نمی‌خوام" عقب می‌کشاند و یهو به خودت می‌آیی و می‌بینی حتی دلت برای خانم یوسف‌پوری که سر کلاس هندسه‌
دنیای عجیبی رو با خوندش تجربه کردم...
اصلا وقتی این کتابو میخونی انگار یه دنیای دیگ رو داری تجربه میکنی...
دنیایی که شاید پیش چشممون هست و ما هر روز از کنارش رد میشیم...
اما در عین حال ازش غافلیم...انقدر که وارد بازیه کثیف دنیا شدیم همه چی
رو فراموش کردیم...حتی خودمونو....هدفمونو...
اینکه باطن هرچیز مهمه...نه آرایش ظاهریش....
اینکه وارد دنیای آدم بزرگا نشی...مثه آدم بزرگا نشی....همه چی رو لمس کنی...
تجربه کنی...زندگی کنی و سرسری از کنار اتفاقا و آدمای کنارت
2497 - «اسدا... علم» از نزدیکان شاه در خاطراتش می‌نویسد: "کارهای جاری به عرض مبارک رسید. منجمله این که سابقاً دبیرستان والاحضرت همایون (رضا پهلوی) که باید در آن لابراتوار و غیر ساخته میشد. ۳ میلیون تومان مخارج برآورد شده بود ولی حالا علیاحضرت شهبانو امر می‌فرمایند ۱۲ میلیون تومان باشد و برای استخر و غیره این مبلغ بالا می‌رود ... (شاه) امر فرمودند «رسیدگی کن ببین این مبلغ واقعاً خرج هست یا نه؟ اگر صحیح باشد، مانع ندارد دولت بدهد» ..."منبع: خاطرات عل
2636 - «علی جوانمردی» خبرنگار تجزیه‌طلب شبکه دولتی «صدای آمریکا»، با برملا کردن زاویه دیگری از اختلافات درون اپوزیسیون، گفت: “افراد نفوذی در بین پادشاهی‌خواهان بسیار زیاد هستند. افرادی که تا چند سال پیش برای مخالفان موسوی و کروبی  پنجه‌بوکس می‌کشیدند، اکنون  همین کار را دارند برای شاهزاده انجام می‌دهند. ایشان افراد اصیل را کنار گذاشته. با این وضع نمی‌توان متحد شد!”لینک کوتاه منبع: www.tiny.cc/mzdr103
دانلود فایل اصلی
نام کتاب: بازگشت شازده پسر
نویسنده: الخاندرو گیلرمو روئمز
ترجمه حامد رحیمی
تعداد صفحات: 110 صفحه
این کتاب داستان در ادامه کتاب شازده کوچولو اثر اگزوپری، توسط نویسنده آرژانتینی با کسب اجازه از بنیاد اگزوپری نوشته شده.
جملاتی از کتاب:
"بهترین راه برای حل یه مشکل اینه که مثل یه مشکل بهش نگاه نکنیم بلکه مثل یه اشکال یا یه چالش درنظرش بگیریم."
"احساس گناه ما رو فلج و از حل بسیاری از مشکلات دور می‏‏کنه. قبول کردن مسئولیت باعث میشه اون احساسات ناپدید
سلااااااام سلاااااااااااام سلاااااااااااام سلاااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که دیروز بعد از صبونه ساعت یازده اینجورا آماده شدیم بریم بیرون که پیمان گفت بذار زنگ بزنم به سعید ببینم آشنایی چیزی داره که بفرسته بیاد پکیجو درست کنه (سعید لوله کش محله مونه یه مرد جوان و لاغر تقریبا چهل ساله اینجوراست که یه ریش مشکی بلند مثل بابا نوئل داره) خلاصه زنگ زد به سعید اونم گفت که الان زنگ می زنم به یکی از دوستام که آدم واردیه بهت خبر می دم که بعدش
 
جنابِ آقای سنت اگزوپری
نمی دانم الآن در کدام سیاره، مواظب کدام گل سرخ هستید! اما هرجا هستید، امیدوارم یاد کتابتان باشید! یادگاری که برای اهالیِ اهلی شدۀ اثرتان بجا گذاشته‌اید و امیدوارم یادتان باشد که مطالعۀ طولانی نگری در زمین وجود دارد که پیامدهای طولانی مسایل و آزمایش‌ها را در طی سالیان و گاهی نسل‌ها دنبال می کند. خواستم بگویم یکی از سوژه‌های مطالعۀ طولانی نگرتان، تصمیم گرفته خودش به زبان بیاید و کارتان راسبک کند و گزارشش را بدهد! ت
دو سه روز مونده به امتحان و بخاطر تست زدن یکی از مسرا میرن خونه مامانم که خونه خلوت باشه وقتی هر دو با همند صدای بازیشون بلنده و نمیشه تمرکز کرد. امروز فسقلی جانم داوطلب شد بره مامانم خونه برادرم مهمون بودن و فسقلی هم خوش خوشانش شد و رفت اونجا. دوبار بهش زنگ زدم حرف زدم و الان که نه شب هست واقعا دیگه دلتنگیم اذیت میکنه انقدر دلتنگشم که ابدا نمیتونم تمرکز کنم. زنگ زدم که بچموو بیارین با دایی جونش رفته ددر. شازده هم بدتر از من هی میگه نمیخوام تنها
امروز دلم میخواست بنویسم 
برای مدت ها برای اینکه حس می کردم انگار یکی اینجا منتظره 
برای اینکه امروز عکس شازده کوچولو رو دیدم 
و یاد خاطرات و آدم های ناگهانی زندگیم افتادم ، که اونموقع ها از دیدنشون متعجب بودم  ولی حالا می دونم هر ادمی که سر راهت قرار می گیره میخاد چیزی بهت یاد بده
و فقط یک تجربس و یک خاطره ...
اینکه وبلاگ بعد مدت ها هنوز بازدید کننده داره یه دلگرمیه 
بخاطر همین میخوام بیام اینجا و هفته ای یکبار حداقل مطلبی بذارم 
اگر وبلاگ رو
                                            
اومدم منتشرش کنم ولی دست دلم نرفت!مال خیلی وقت پیشه! مال همون شبی که قرار بود دیگه شبم صبح نشه!
یه جایی از متنش نوشته بودم " یه روزی میرسه که میبینی صمیمی ترین دوستاتم تاریخ تولدتو فراموش کردن، نه که انتظاری داشته باشی، میفهمی که انقدرا که برات مهمن، براشون مهم نیستی "...
به قول شازده کوچولو، آدمی که اجازه داد اهلیش کنن بفهمی نفهمی خودش رو به این خطر انداخته که کارش به گریه کردن بکشه!
و چه چیزی با
شابد دوست: زهرا ی قسمتی از کتاب شازده کوچولو هست که میگه : بدتر از اونی که بیای و کسی متوجه نشه ، اینه که بری و کسی متوجه نشه! ... البته ما متوجه شدیم که تو رفتی...
زهرا: ......
شاید دوست: خب زهرا من ی رب دیگه جمع میکنم میرم.
زهرا: باشه.
شاید دوست: دست بده!
شاید دوست: بوسم کن!
زهرا: بوسم نمیاد!:-\ 
شاید دوست: دیگه باهات حرف نمیزنم!
زهرا :خب نزن! 
شاید دوست: زهرا؟!o__0
زهرا: فک‌‌کردی برام مهمه؟!
......
خدایا! فکر‌میکنن اینکه با من حرف بزنن یا نزنن برای من مهم ه!:-\ 
...
شازده! خیلی وقت پیشا ازت پرسیدم آدم خودش باشه بهتره یا کسی که بقیه دوست دارن؟ بعد گفتم توی حرف اولیه اما تو واقعیت شاید نه...میدونی فک کنم بهایی که آدم برای خودش بودن باید بپردازه تنهاییه شاید...انگار که تو این دنیا هر دوتا چیزی که باهم چفت میشن یکیشون درد داره...
امروزم از اون روزایی بود که خیلی دلم میخواست به خودم برچسب قربانی شرایط بزنم و خیالمو راحت کنم اما میدونی فک کنم هر قربانی اییی یه جایی بی احتیاطی کرده مگه نه؟ دنیا باید خیلی رو حساب و
 
من فضا رو دوست دارم. آدم فضایی‌ها رو هم. اصلا هرچی از فضا بیاد...
بعد از اون سیگنال‌ها یه خبر اومد که قراره یه شهاب‌سنگ بخوره زمین و همه چیز رو به فنا بده. خبر اینقد هیجانی و بدون بازتاب بود که اصلا نیاز نداشت پیگیری کنم واقعیه یا نه؟! خب معلوم بود این خبر اگه واقعی باشه مثه بمب میترکید نه اینکه فقط ما ایرانی‌ها با میانگین ضریب هوشی ۸۴ بهش توجه کنیم!
اما کاش واقعی بود. چه لذتی داشت خبر اینکه قراره همه باهم نابود شیم. خیالمون راحت باشه دیگه هیچ
اینکه ندونی دنبال چی هستی و چی میخوای حقیقتا خیلی ترسناکه،شازده کوچولو رو خیلی وقت پیش چندبار خونده بودم و بلاخره فرصت اینکه ببینمش پیدا شد،نشستم پای انیمیشن.اون تیکه ای که خلبان رو بردن بیمارستان،با دیدن استوری های اینستاگرام ف.ح و اسکرین شات چتش با فلانی همزمان شد.دلم یهو ریخت و چیزی که از چشام میومد پایین شبیه اشک بود ولی میشست و میبرد و پهن میکرد اندوه جدید رو.
اونقده مثال جورواجور زدم واسه ی خودم تا راحت تر فراموشت کنم،فراموش کردن تو ی
روزا به سرعت برق و باد میگذرن. انقدر سریع که حس می کنم هر روز پنج شنبه هست. چشم رو هم میزارم پنج شنبه بعدی رسیده. جمعه رو کلا درگیر لیستنینگ بودم وسطاش هم دایما شازده و فسقلی رو بغل میکردم با اینکه دایما کنارم هستن ولی به شذت دلتنگشون میشم. با این هوای خنک و بارونی برای شام عدسی درست می کنم و ساعت که نزدیک هشت میشه به صوت اتومات میرم موهامو شونه می کنم کمی رژ لب قرمز و یه لباس که بهش بیاد. بعدشم کمی از ادکلن روزای دوستیمون میزنم به موهام و یادم می
سلام شازده کوچولوی عزیز، امیدوارم حالا که به سیاره ات پیش گلت بازگشتی و گوسفندت جوانه های کوچک بائوباب ها را میخورد تا سیاره ات از بین نرود،‌همه چیز بین تو و گلت خوب پیش رود. نمی دانم در میان کار های روزانه ات وقتی برای خواندن نامه ی من ناشناس داری یا نه اما امیدوارم بخوانی.
می دانی چیست؟ این روزها به شدت احساس بدبختی میکنم، هزاران هزار چیز هست که عذابم میدهد، اما به روی خودم نمی آورم. حتی با هیچ کس درموردشان حرف نمی زنم، همه شان ته دلم مانده،
سفر به کرمان و معرفی جاذبه های گردشگری دیدنی
 
سفر به کرمان و معرفی جاذبه های گردشگری دیدنی 
کرمان شهری هست که آثار باستانی زیادی را در خود دارد، همین طور باغ های زیبای از دوران قبل در این شهر خود نمایی می کنند. مسئولان کرمان درصددند تا گردشگری استان را رونق دهند و از هر فرصتی برای معرفی جاذبه‌های آن بهره گیری شود اما فعالان گردشگری می گویند شهر کرمان هتل مفید کم دارد.
کرمانی‌ها زمانی در کوچه و خیابان شهرهای خود گردشگران زیادی را می
این روزا سرم کم و بیش شلوغه اگه خلوتم بشه سریال میبینم تو که بهتر میدونی فرار و این داستانا! 
همش فک میکنم باید تلاشمو بکنم باید درس بخونم بعدش سریع احساس پشیمونی میگیرتم که زمانی که باید درس میخوندم توی دانشگاه ول چرخیدم و استرس کشیدم و اعتماد به نفسمو از دست دادم. شازده دلم میخواد گاهی جای یکی از اونایی باشم که هیچیشون نمیشه اگه ساعتای طولانی بشینن کد بزنن یا یاد بگیرن دلم میخواد جای اونایی باشم که همه چیو بلدن. اما همیشه سمبل میکنم همیشه ا
اسکار پسر ده ساله‌ایه که سرطان داره و دکتر به زنده موندنش امیدی نداره. مامی صورتی پرستارشه و از اسکار خواسته تا هرروزی برای خدا نامه بنویسه. توی این‌کتاب ما نامه‌های اسکار کوچولو رو میخونیم.
جملات کتاب منو یاد شازده کوچولو مینداختن. به نظر من خیلی خیلی کتاب قشنگی بود. هرچند خب نگاه کتاب به خدا از دید مسیحیته ( تثلیث )، با اینحال قشنگ بود. 
یه اشکال دیگه هم به نظر من این بود که جملات در حد بچه‌ی ۷ ۸ ساله بودن نه ده ساله. بچه‌ی ده ساله دیگه اینج
باید کاری کنی که کار باشد، کاری که اقلا یک صفحه از تاریخ را سیاه کند. تفنگ را بردار و برو کنار نرده‌های باغ و یکی را که از آن طرف رد می‌شود، نشانه بگیر و بزن. بعد هم بایست و جان کندنش را نگاه کن. اما اگر از کسی بدت آمد، اگر دیدی که طرف دارد یک بیت شعر را غلط می‌خواند و یا بینی‌اش را می‌گیرد و یا حتی پایش را گذاشته است روی سکوی خانه‌ی تو تا بند کفشش را ببندد، مأذون نیستی سرش را نشانه بگیری. انتخاب طرف هرچه بی‌دلیل‌تر باشد بهتر است. کسی که برای ک
باغ شاهزاده یا باغ شازده زیباترین باغ تاریخی ایران محسوب می‌شود. این باغ در حدود ۲ کیلومتری شهر ماهان و حوالی شهر کرمان و در دامنه کوه‌های تیگران واقع شده و مربوط به اواخر دوره قاجاریه می‌باشد.
 باغ شاهزاده به گونه‌ای استقرار یافته که حداکثر استفاده از مناظر بدیع داخلی را به صورت زیر امکان پذیر می‌سازد: در بدو ورود، به ویژه در طبقه فوقانی سردر خانه به غیر از دیدها و مناظر بیرونی باغ، منظره چهارباغ و در جهت عکس آن منظره کوه را امکان پذیر م
خیلی وقت هست که توی اینستا پست نگذاشتم.نه اینکه حرفی برای نوشتن و گفتن نداشته باشم، نه .
راستش نمیدانم تقصیر چه کسی بندازم اما انگار سبک نوشتنم را گم کرده ام و نمیدانم چطوری بنویسم.مثلا همین الان دوست دارم درباره
شخصیت قصه هایم بنویسم.اینکه من کجای قصه بقیه آدمها هستم؟ از اون شخصیت هایی هستم که آدمها برای ماندنم دعا میکنند یا برای رفتن به هر حریله و ایده ای دست به دامن میشوند؟
به قول استاد بعضی از شخصیت ها کنج ذهنت جا خوش میکنند و هیچ وقت نمی
 شازده کوچولو به یک دو راهی میرسه و از میپرسه که از کدوم طرف برم؟ میگه کجا میخوای بری؟شازده کوچولو میگه نمیدونم.و میگه وقتی نمیدونی کجا میخوای بری چه فرقی داره که از کدوم راه بری! 

و این حقیقت زندگی بسیاری از افرادیست که درست در همین لحظه یک نفس بر تعداد نفس های زندگیشان افزوده شد!
اگر نظر من را بخواهید، زندگی سراسر انتخاب هدف های کوچک و بزرگ و تلاش برای رسیدن به آنهاست
وقتی که هدفی برای خودتون نداشته باشید، تلاشی هم نمی کنید ... پس فرقی با
هرچه که بیشتر از عمرش کاسته می‌شود او بیشتر به شباهت متضادها پی می‌برد و دلایل تلاش‌هایش محوتر و مسخره‌تر می‌شود. کم‌کم دیگر برگمان و بلاتار و لینچ و تقوایی و بیضایی و کیمیایی برایش فرق چندانی ندارند. دیگر تفاوتی بین استقلال و پرسپولیس و رئال و بارسا و یووه و اینتر و دورتموند و بایرن و چلسی و منچستر و لیورپول و سیتی قائل نیست. سفر به انتهای شب و جز از کل و اتحادیه ابلهان و عقاید یک دلقک و پیرمرد و دریا و برق نقره‌ای و تام سایر و شازده کوچول
سلام! 
شازده‌کوچولوی نازنینم، اگر هنوز توی آن سیارهٔ کوچولو هستی، اگر هنوز موهای طلایی‌ات زیر نور آفتاب می‌درخشد و بلدی غش‌غش بخندی، اگر هنوز مثل نسیم بهار پاک و زیبایی، بدان یکی هست روی زمین که خیلی دوستت دارد؛ یکی که دلش می‌خواهد به سیارهٔ کوچولو و باصفای تو بیاید تا وقتی از کار تمیزکردن آتشفشان‌ها و کندن بائوباب‌ها فارغ شدی، بهت چای و کیک آلبالو بدهد، هنگام غروب آفتاب کنارت بنشیند و دور از هیاهوی زمین و آدم‌بزرگ‌ها و آلودگی‌هایش
سلام! 
شازده‌کوچولوی نازنینم، اگر هنوز توی آن سیارهٔ کوچولو هستی، اگر هنوز موهای طلایی‌ات زیر نور آفتاب می‌درخشد و بلدی غش‌غش بخندی، اگر هنوز مثل نسیم بهار پاک و زیبایی، بدان یکی هست روی زمین که خیلی دوستت دارد؛ یکی که دلش می‌خواهد به سیارهٔ کوچولو و باصفای تو بیاید تا وقتی از کار تمیزکردن آتشفشان‌ها و کندن بائوباب‌ها فارغ شدی، بهت چای و کیک آلبالو بدهد، هنگام غروب آفتاب کنارت بنشیند و دور از هیاهوی زمین و آدم‌بزرگ‌ها و آلودگی‌هایش
باغ شاهزاده یا همان باغ شازده یک باغ تاریخی ایرانی است که در 6 کیلومتری ماهان، در استان کرمان واقع شده است. ماهان مرکز بخش ماهان در استان کرمان است. مقبره رهبر بزرگ صوفیان، شاه نعمت الله ولی و همچنین باغ شاهزاده در ماهان واقع شده اند و دلیل شهرت این شهر می باشند.
باغ شازده 5.5 هکتار مساحت دارد و دیوار اطراف آن، این باغ را به شکل مستطیل درآورده است. این باغ از یک ساختمان ورودی همراه با دروازه و همچنین یک ساختمان مسکونی دو طبقه تشکیل شده است. فاصله
این عکس را دیوید گاتنفلدر خبرنگار آسوشیتدپرس از پیونگ یانگ پایتخت کره شمالی گرفته و همان طور که می‌بینید کل شهر به دلیل کمبود برق در خاموشی فرو رفته بجز یک مرکز تازه تاسیس پرورش اندام ویژه ارتش که تصویر بزرگی از کیم جونگ ایل و پدرش کیم ایل سونگ (رهبران فقید) بر آن نصب شده چون در ممالک محروسه چراغانی کردن عکس و مجسمۀ صاحبان مملکت از سیر کردن شکم مردم هم مهم‌تر است مبادا به حضرت دیکتاتور بــَــر بخورد
اساسا یکی از چیزهایی که معدود مسافران سفر
کلبه ی خوشگلم رو دیشب حسابی تمیز کردم...
همه جا برق میزنه و بوی تمیزی میده...
صبح کلی تو تختم جا به جا شدم...
کتاب شازده کوچولو رو برای بار n ام تموم کردم و کلی حرف دارم راجع بهش که باید بنویسم و برای یکشنبه آماده کنم ...
تو دورهمی فیلم ثبت نام کردم و ظهر باید برم ، فیلم ببینیم و نقدش کنیم .... 
پاشدم رفتم جمعه بازار...
میوه خریدم...
سیر خریدم...
ذرت خریدم...
آلو خورشتی خریدم (تصمیم به پختن مرغ و آلو دارم)...
آلو نمکی خریدم...
انبه خریدم (عشق سومم بعد از موز و نا
سلامی دوباره به همگی.
امروز می خوام اسم بهترین کتاب های انگیزشی ای که تا به حال خوندم رو بهتون بگم که شما هم با خوندنشون لذت ببرید البته اگر کتابخون هستید و علاقه دارید.پس:
بیشعوری از خاویر کرمنت
شازده کوچولو از آنتوان دو سنت اگزوپری
میلیونر یک شبه از مارک فیشر
سیزده از علی میرصادقی
خودت باش دختر از راچل هالیس
و نیچه گریست از اروین دی یالوم
کوری از ژوزه ساراماگو
بینایی ( ادامه ی کتاب کوری) از ژوزه ساراماگو
چگونه با هر کسی صحبت کنیم از لیل لوند
شازده کوچولو رو یادتونه؟ به نظرم ذهن آدما دقیقا مثل دنیای شازده کوچولو هست. هرکس با نیروی گرانش چیزایی که دوست داره به یه سیاره جذب شده و اونجا زندگی میکنه. گاهی وقتا ممکنه به سیاره بقیه سر بزنیم ولی همیشه برمیگردیم به سیاره خودمون! منم سیاره خودمو دارم. سیاره من یه چیزی شبیه مشتریه. غول‌پیکر و متنوع ولی کم‌تراکم و پنبه‌ای! سیاره من مثل یه انبار قدیمی و بهم ریختست. یه طرف یه گرامافون داره سنتی میخونه؛ دو متر اونورتر یه آیپاد داره پاپ آمریکا
شازده کوچولو رو یادتونه؟ به نظرم ذهن آدما دقیقا مثل دنیای شازده کوچولو هست. هرکس با نیروی گرانش چیزایی که دوست داره به یه سیاره جذب شده و اونجا زندگی میکنه. گاهی وقتا ممکنه به سیاره بقیه سر بزنیم ولی همیشه برمیگردیم به سیاره خودمون! منم سیاره خودمو دارم. سیاره من یه چیزی شبیه مشتریه. غول‌پیکر و متنوع ولی کم‌تراکم و پنبه‌ای! سیاره من مثل یه انبار قدیمی و بهم ریختست. یه طرف یه گرامافون داره سنتی میخونه؛ دو متر اونورتر یه آیپاد داره پاپ آمریکا
خوابم نمی‌برد. یک نقطه‌ی ریز در سمت چپ سرم، جایی پشت چشمم نبض می‌زد. با هر تپش درد را به بقیه‌ی نقاط بدنم منتقل می‌کرد. باید چشم‌هایم را می‌بستم تا از نور و سرما در امان باشم. نمی‌شد. هرجای اتاق می‌رفتم باد کولر تیز و یخ در چشمم فرو می‌رفت‌. سرم را زیر پتو بردم. لامپ و گوشی را خاموش کردم. صدای پس زمینه بوق ممتد بود و تپش یک نقطه‌ی کوچک در گوشم‌. پشت چشمم. به صدای دیگری احتیاج داشتم. در نهان‌ترین لحظات زندگی‌ام، در استرسی‌ترین‌هایش، در مس
 
فرار عاشقانه 
 
 
 
 
مادرم دختربچه ای سه ساله بود بنام حاجیه مار که خودش از آن روزها چیزی به یاد ندارد ، زیرا بلطف برادرش از هفت سالگی به رشت هجرت کرد و تا اکنون که سال 1398 است در رشت زندگی کرده و از سرگذشتش میتوان هزار کتاب اعجاب انگیز نوشت . 
      علی خوشگله نوجوان و پر انرژی ست او تنها پسر یک خانواده ی شلوغ در روستاهای دور افتاده ی شهرستان صومعه سرا ست، علی فرزند ارشد خانواده ست و چندین خواهر قد و نیم قد دارد فرزند دوم خانواده که دو سالی از ع
امشب حالم خیلی خیلی خوبه چون بالاخره تونستم مثل قبل‌ترها کتاب بخونم و انقدر غرق خوندن شدم که گذر زمان رو متوجه نشدم و به خیالم ساعت 2 ه در صورتیکه ساعت 3ه
کتاب نخل و نارنج که هدیه از طرف یه دوسته رو شروع کردم تا اینجایی که خوندم خیلی خوب بود و دلم میخواد هنوزم ادامه بدم ولی دیروقته و بهتره بخوابم؛ ولی نمیدونم شاید اشتیاقم به ادامه دادنش اجازه نده بخوابم آخه خیلی وقته دلم تنگ شده بود برای غرق شدن توی یه داستان؛ یه کتاب دقیقا مثل وقتایی که شازد
امروز اولین برف بارید. دیدن اولین بارش برف یه حس خاص قشنگی برام داره. بس که هر دفعه با این صحنه خاطرات خوشی داشتم. 
ماشین این روزا تو تعمیرگاهه. از پشت بهمون زدن و سپر داغون شد و با یک برگ بیمه طرف ما باید چند روزی معطل باشیم و هیچ کی جوابگوی این معطلی ما نیست. لابد حقمونه دیگه یکی کوبیده بهمون باید معطل شیم. وقتی ماشین دستم نیست میفهمم چقدر وابستشم و لنگمممم
پریروز بعد اداره رفتم کتابخونه و تا خود ۹ شب موندم اونجا و واقعا مفید بود. برگشتنی هم تن
اینجا گفتم «می‌خوام از معنایی که مسئولیت پذیری، آگاهی، صلح، عشق، ارتباطات، بخشش و مفاهیمی از این دست برای من دارن حرف بزنم»
و این، یه دل‌نوشته درمورد پذیرش مسئولیت و دغدغه‌ی صلح هست که در من وجود داره....
 
حالا می‌خوام درمورد معنایی که "مسئولیت و مسئولیت پذیری در روابط" برای صدرا داره حرف بزنم...
توی کتاب شازده کوچولو، روباه یه حرف قشنگی به شازده میزنه... میگه که «تو تا زنده‌ای نسبت به چیزی که اهلیش کردی مسئولی» این حرف رو بعد از دیالوگی که
خب سال ما از ۱۸ فروردین شروع شد و همین یه مورد یکی از تصمیمات امسالمه که واسه انجام یه کار، کارای دیگه رو تعطیل نکنم. خب من در بدترین شرایط ممکن روحی ووجسمی رفتم سر امتحان در حدی که متنو می دیدیم و میخوندم ولی هیچی تو ذهنم راجع به چیزی که میبینم نمیومد. توی دونه دونه سلولهای مغزم حس خلا داشتم. نتیجه امتحانی که دوشب بیدار باشی در کل روزشم اعصاب خوردی داشته باشی بدون صبحانه و در بدترین حالت جسمی یه خانوم بری از قبل کاملا مشخصه و کاملا به دید یه تج
از زمانی با ماجرا دیو و دلبر آشنا شدم , رؤیای داشتن یک گل رز جاودان و اسرار آمیز برایم پدید آمد . گل رز زیبایی که با تمام گلهای روی زمین فرق داشت . گل رزی که نظیر گل شازده کوچولو تک بود . بی مثل و منحصربفرد ! مطمئنم تمامی ی ما از داشتن کادو ای افسانه ای و مختلف که پیوند خورده با اصیل ترین و ناب ترین ادبیات دنیاست , خیر صرفا به وجد میاییم , بلکه به نحوی عمیق و ناب شم یگانه بودن و ارزشمند بودن میکنیم . احساس یک جان دار دوست داشتنی , مختص , سزاوار ثنا و منح
پربازده ترین عیدی که داشتم مربوط میشه به زمانی که سوم راهنمایی بودم. با پاس شدن pre3 رسما وارد تعطیلات شدم. یک روزه تمام خریدهام رو انجام دادم و وقتی خیالم از بابت لباس هام راحت شد، یه برنامه برای خودم نوشتم. اون زمان از معدل ترم اولم راضی نبودم و میدونستم که یه سری از دروس ترم دوم بین مدارس سمپاد هماهنگ برگزار میشه که قطعا سخت تره! از تاریخ و دفاعی گرفته تا فیزیک و شیمی همه رو توی برنامه ام گذاشتم. وقت برای حل تست هم درنظر گرفتم چون المپیاد مرحله
سلام و هزاران درود بر خوانندگان خاموش و روشن خانواده برتر
حال دل تون خوب هست که ان شاء الله ؟! منِ نوعی، مخلص و دوستدار همه ی هم وطن های جانم هستم. امید که گل لب تون همیشه شکفته و خندون باشه. دوستان یه موضوعی رو میخوام طرح کنم که توی راهروها و غرفه های نمایشگاه کتاب تهران در مصلا عین دیلم توی مخم فرو می رفت و بد ندیدم که اینجا مطرحش کنم و جویای نظر شما شازده دختر و پسرا هم بشم. 
شاید برای شما مسخره و جوابش بدیهی به نظر برسه ولی برای من جالب توجهه.
کیم مین کیو رئیس و سهامدارِ اصلی یه شرکت بزرگ از یه بیماری رنج می بره. اون به آدم ها آلرژی شدید داره! و هر وقت دست یه آدم به بدنش می خوره دچار حالت های آلرژیک شدیدی می شه! به همین دلیل از وقتی که پدر و مادرش رو از دست داده یعنی از حدود پونزده سال پیش، داره به تنهایی زندگی می کنه! و از آدم ها دوری می کنه! تا اینکه یه گروه بهش پیشنهاد می دن که برای تکمیل ساختِ روباتی که درست کردن، بودجه ای در اختیارشون بگذاره و روش سرمایه گذاری کنه! کیم مین کیو وقتی رو
لیوارد عزیز، از من خواسته شده نامه‌ای بنویسم که برای کسی غیر از تو نمی‌تواند باشد. راستش اول فکر کردم باید این نامه را برای جویی بنویسم، هرچه نباشد او شخصیت اصلی و به‌نوعی قهرمان داستان است و آن‌قدر قدر دارد که خودش راوی داستان هم باشد؛ اما آنچه می‌خواهم بگویم نه به جویی مربوط می‌شود و نه بقیۀ ساکنان که تمام این سال‌ها با تو گوشۀ ذهنم جا داشتند؛ نه اینکه بگویم تمام این سال‌ها، که حالا بیشتر از نیمی از سنم می‌شود، هر بار که محو آسمان شب
سلام متین جان
این اولین نامه ای ست که برایت می نویسم،عزیزم
خوشحالم که من اولین نفری هستم که برایت نامه می نویسم.خب به هرحال آدم عمه اش که
نویسنده باشد،چنین مزایایی هم گیرش میاید.خوشحالم که می توانم اینجا از تو بنویسم
به تو که اولین نفس هایت را به جمع نفوس این کره خاکی اضافه کرده ای ،عزیزجانم تو
در زمانی به دنیا آمده ای که زمین بیش از سال های سختی که پشت سر گذاشته نفس می
کشد،هوایش پاک تر است،شکوفه هایش خوش عطرتر هستند،درختانش سرسبزتر و جهان آر
دوستان محترمی که محض تعقیب روزانه ها و افکار نویسنده این وبلاگ بخشی از وقت عزیزتون را صرف خواندن نوشته های من می کنید توجه کنید: "راقم سطور فوق"  راه حل خواندن نوشته هاش را به شازده خانمی حواله داده که محض رسیدن به قدرت هر غلطی دلش می خواست کرد و بهایش را هم با سپردن Her Little Neck به دم شمشیر بی نظیری که سفارشی براش از فرانسه آورده بودند، داد. البته تاریخ دانان اشاره می کنند که پراندن سر بانوی فوق همچین ها هم بدون محکمه و قانون نبوده. ایشون اتهام ها
باغ های ایرانی در دوره های مختلف - پاورپوینت باغ های ایرانی
. . . . . . . . . . پاورپوینت در مورد ساخت و دوره ساخت انواع باغها در دوره های زمانی مختلفاز هخمانشیان تا دوران پهلوی.   فرمت فایل اصلی :  پاورپوینت ( ppt ) قابل ویرایش تعداد صفحات :  48   اسلاید هدیه محصول : پاورپوینت باغ شازده یا شاهزاده -  گارانتی بی قید شرط در صورت بروز هرگونه مشکل در قسمت تماس با ما مراجعه نمایید.   ...دریافت فایل
مدتی هست که به مطالعه زندگی‌نامه علما و دانشمندان روی آوردم...  از علمای طراز اول شیعه و متفکران مهم غرب
در این سو مستندهای جالبی تماشا کردم از جمله آیت الله انصاری همدانی که ابتدا با عرفان موافق نبودند اما در اثر مجالست با یک اهل دل حال ایشان تغییر میکند و ... .
همچنین رویکرد شهید صدر که به طور ویژه در کتاب «اعتقاد ما» که از زاویه علوم تجربی و فیزیک به اثبات خداوند پرداخته اند کم نظیر بود.
.
.
.
در آن سو هم افرادی برخورد کردم که کارها و اکتشافات ع
سلام به همسرجان ندیده و نداشته ام!✋ حال شما خوب است!؟ امیدوارم روز خود را به خوبی به پایان رسانیده باشید و اکنون که در حال استراحت کردن هستید رویای من خیالتان را پر کرده باشد فقط حواستان را جمع کنید که من دختر چادر گل گلی همسایتان یا همکار مو بلوند محل کارتان نیستم! من را احتمالا هنوز ندیده اید و دلتان را به یکباره به من نباخته اید! پس دقت کنید مرا اشتباه نگیرید! من کمی تا قسمتی این شکلی هستم، البته نه همیشه انار به دست

اجازه بدهید کمی خودمان
حقیقتش دیگه تمایلی برای نوشتن در اینجا ندارم. نه صرفا برای بازه ای که تا کنکور داریم و نه به دلیل اینکه اتفاق خاصی افتاده باشه، نه از روی نیاز به جلب توجه و نه به دلیل تغییرات هورمونی.
به این دلیل که اگه فرض کنیم من اون کرم ابریشمی ام که همیشه دوست داشته پروانه بشه، این پیله دیگه برام تنگه.
 چون فکر میکنم هرازگاهی نیازه یه نگاه به مسیری که اومدی بندازی و ببینی دیگه قدوقواره ت به پیله ای که ساختی میخوره یا نه؟ در نهایت یا مجبور میشی پیله هه رو تغ
بیشتر مردها خیال میکنند ازدواج کردن شبیه خریدن یک رز جاودانه است، شاید هم حق داشته باشند که چنین خیالی ذهنشان را پر کند. به هر حال این همه میروند و می آیند و خرج میکنند و سختی میکشند و یک چیز خیلی با ارزش به دست می آورند. حالا دلشان میخواهد بگذارندش قشنگ ترین جای خانه تا هر وقت با جسم و روح خسته و کبود زیر فشارهای دنیا به خانه برگشتند یک چیز حال خوب کن منتظرشان باشد.
زن ها شاید گل باشند اما گلِ رزِ جاودانه نیستند که یک بار برای همیشه برای به دست
کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین اثر فلورانس اسکاول شین
کتاب 1984 اثر جورج اورول
کتاب شدن اثر میشل اوباما انتشارات دُرّقلم چاپ هشتم
کتاب سه دقیقه در قیامت اثر جمعی از نویسندگان انتشارات شهید ابراهیم هادی
کتاب ای کاش وقتی 20 ساله بودم می دانستم اثر تینا سیلیگ
کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو نشر داریوش
کتاب جهانی که می بینم اثر آلبرت انیشتین
کتاب صد سال تنهایی اثر گابریل گارسیامارکز انتشارات پرثوآ
کتاب شازده کوچولو اثر آنتوان دوسنت اگزوپه ر
 ساعت پنج صبح در چهارباغ، ده شب در اکباتان، دو نیمه شب روی پشت‌بام. در آسمان به دنبال تو می‌گشتم. رواق به رواق خراسان، از صحن جدید تا پنجره فولاد، سقاخانه، کاشی‌کاری‌ها. دوان در شبستان‌های مسجد گوهرشاد، دوان در زانو بغل گرفتن‌های زیر طاق ایوان مقصوره. سال‌ها دویده‌ام تا تو. آغازش را حتی یادم نمی‌آید. 
از حیاط خانه‌ی کوچه باغ امیریه‌ی تهران، نگاه می‌کردم از بین برگ‌های پهن تیره و در میان آبی‌ها نور را می‌جستم که او خودش از پشت دانه‌
برای دست یابی به کتاب ها، بر روی نام آنها کلیک کنید
کتاب 1984 اثر جورج اورول
کتاب شدن اثر میشل اوباما انتشارات دُرّقلم چاپ هشتم
کتاب سه دقیقه در قیامت اثر جمعی از نویسندگان انتشارات شهید ابراهیم هادی
کتاب ای کاش وقتی 20 ساله بودم می دانستم اثر تینا سیلیگ
کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو نشر داریوش
کتاب جهانی که می بینم اثر آلبرت انیشتین
کتاب صد سال تنهایی اثر گابریل گارسیامارکز انتشارات پرثوآ
کتاب شازده کوچولو اثر آنتوان دوسنت اگزوپه ری
کتاب ب
۱- امروز همایش داشتیم. تا اومدم برسم خونه حوالی ۶ شد. درِ خونه رو که واکردم ، میبینم بوی سوختگی کل خونه رو برداشته. بدو بدو رفتم دیدم که بلههه... امشب واسه شام ذغالِ خالی داریم [خنده]. قابلمه رو گذاشتم گوشه سینک تا ببینم باید چه کنیم باهاش.
حالا این وسط دارم میبینم چی داریم تو یخچال واسه شام که مامان منیژه از راه رسیده و آژیته اومده تو آشپزخونه که واااای... خاک به سرم... یاااادم رفت خاموشش کنم.. یه سر رفتم مسجد نماز بخونم و برگردم... ببین چه کردم با زن

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ علمی شخصی